وقتی خوابگاه دانشجویی دفترکار میشود
سمیه حیدریان
۱۴۰۴/۸/۲۵
تعداد بازدید: 114
دستهبندی:
زندگیِ موازی: شغلهای مخفی دانشجویان خوابگاه دخترانه برای تأمین هزینه در تهران
در گوشهای از یک خوابگاه دخترانه در تهران، دختری با لپتاپ روی زانو، در حال طراحی لوگو برای یک کافه است. در اتاق بغلی، هم خوابگاهی او پادکستهای انگلیسی را ترجمه میکند. این تصویر نه یک استثنا، بلکه یک الگوی رایج در زندگی دانشجوییِ معاصر تهران است. الگویی که در آن مرز میان «دانشجو بودن» و «کارمند غیررسمی بودن» محو شده، اما با دقت پنهان میماند.
این مقاله به بررسی لایههای پنهان اقتصاد دانشجویی در تهران میپردازد؛ جایی که بسیاری از دختران و پسرها برای تأمین هزینههای زندگی، کارهایی انجام میدهند که نه در رزومهشان ثبت میشود، نه برای خانواده تعریف میشود. این شغلهای موازی چگونه شکل گرفتهاند، چرا پنهان میمانند و چه تأثیری بر زندگی روزمره در خوابگاهها، پانسیونها و اقامتگاههای دانشجویی میگذارند؟
اقتصاد نامرئی: کارهایی که نام ندارند
وقتی از شغل دانشجویی صحبت میشود، ذهن به سراغ کارهای رسمی میرود: معلم خصوصی، کارمند فروشگاه و یا منشی. اما بخش قابلتوجهی از درآمد دانشجویان در تهران از کانالهایی تأمین میشود که هیچ قرارداد، بیمه یا ثبت رسمی ندارند. این کارها غالباً در فضای مجازی، در اتاقهای خوابگاه دانشجویی، یا در ساعات خلوت شب انجام میشوند و از دید محیط پنهان میمانند.
طراحی گرافیک برای صفحات اینستاگرامی، ادمینی کانالهای تلگرامی، ترجمه متون فارسی به انگلیسی یا بالعکس، نوشتن کپشن و تولید محتوا، صداگذاری برای ویدیوها، ویرایش ویدیوهای کوتاه، تایپ فایلهای دستنویس برای دانشجویان دیگر، حل تمرینهای دانشگاهی بهصورت سفارشی؛ اینها فقط بخشی از فهرست است. بسیاری از این کارها در قالب پروژههای کوچک و بدون پیگیری مالیاتی یا اداری انجام میشوند. پرداخت نقدی است، بدون فیش، و معمولاً از طریق کارت به کارت.
در کنار اینها، اقتصاد خرد خرید و فروش هم جریان دارد. خرید عمده لوازمالتحریر، فروش دستدوم کتابهای درسی، واردات کالاهای کوچک از سایتهای خارجی و فروش آنها با حاشیه سود کم، یا حتی فروش غذاهای خانگی در محیط خوابگاه پسرانه در تهران ، همه بخشی از این اقتصاد غیررسمیاند. این فعالیتها نه تنها درآمد کوچکی ایجاد میکنند، بلکه فضای اجتماعی خاصی هم میسازند.

چرا پنهان؟ لایههای مختلف سکوت در پانسیون پسرانه در تهران
پنهانکاری در این نوع مشاغل نه از سر خجالت، بلکه از ضرورت است. اولین دلیل، ساختار خانوادگی است. بسیاری از خانوادهها اگر بدانند فرزندشان در کنار درس کار میکند، این موضوع را نشانهای از «نیاز مالی» تلقی میکنند و احساس شرمندگی میکنند. یا بدتر، آن را نشانهای از «ضعف تحصیلی» میبینند. در برخی موارد هم، خانواده میترسند که کار، تمرکز دانشجو را کم کند و او را از مسیر درس منحرف سازد.
دلیل دوم، فشار محیطی است. در فضای دانشگاه یا پانسیون پسرانه، اغلب کسی دوست ندارد بهعنوان «کسی که مجبور به کار است» شناخته شود. این برچسب، حتی اگر غیرارادی باشد، حس طبقاتی ایجاد میکند. بنابراین بسیاری ترجیح میدهند این بخش از زندگیشان را خصوصی نگه دارند.
دلیل سوم، ماهیت کار است. بعضی از این مشاغل، مثل حل تمرین برای دیگران یا فروش محصولات غیرمجاز، از نظر اخلاقی یا قانونی در منطقه خاکستری قرار دارند. برخی هم صرفاً خیلی کوچک هستند که به نظر نمیرسد ارزش اعلام داشته باشند. اما در مجموع، همه این کارها یک چیز مشترک دارند: نامرئی ماندن.

خوابگاه دانشجویی بهمثابه دفتر کار
اقامتگاه دخترانه در تهران ، دیگر فقط محل خواب نیستند. آنها تبدیل به دفترکارهای کوچک، انبارهای موقت، و مراکز توزیع شدهاند. در یک اقامتگاه دخترانهمعمولی، ممکن است یک نفر عکاسی محصول را در گوشه اتاق انجام دهد، یکی دیگر داروهای گیاهی را بستهبندی کند، و نفر سوم درحال ضبط یک ویدیو آموزشی باشد.
این فضاها به دلیل هزینه پایینتر و دسترسی راحت به اینترنت، محیطی مناسب برای کارهای فریلنسری کوچک فراهم میکنند. در عین حال، همین فضاها محدودیتهایی هم دارند: عدم امکان استفاده از تجهیزات حرفهای، نبود حریم خصوصی کافی، و گاهی ممنوعیت قوانین داخلی خوابگاه.
برخی اقامتگاه های دخترانه، بهویژه در مناطق دانشگاهی تهران، این واقعیت را پذیرفتهاند و تا حدی انعطاف نشان میدهند. اما در خوابگاههای دولتی سختگیری بیشتری وجود دارد، حتی داشتن یک بسته پستی حجیم هم میتواند سؤالبرانگیز باشد. این تنش بین «زندگی خصوصی» و «فعالیت اقتصادی» یکی از چالشهای جدی دانشجویان امروز است.

اینستاگرام: ویترین بینام
یکی از مهمترین ابزارهای این اقتصاد موازی، شبکههای اجتماعی هستند. اینستاگرام، تلگرام و حتی واتساپ، به بازارهای کوچکی تبدیل شدهاند که در آنها دانشجویان خوابگاه دخترانه در تهران میتوانند بدون نیاز به مغازه، شرکت، یا سرمایه اولیه، کالا یا خدمات بفروشند. این صفحات معمولاً بدون نام واقعی، بدون آدرس دقیق و گاهی حتی بدون عکس شخصی اداره میشوند.
مدل کار ساده است: دانشجویی که در یک پانسیون دخترانه در تهران زندگی میکند، ممکن است صفحهای برای فروش لوازم آرایشی کرهای داشته باشد. او کالا را سفارش نمیدهد، بلکه از عکسهای عمومی استفاده میکند و بعد از دریافت سفارش، آن را خریداری و ارسال میکند. یا دانشجویی که در خوابگاه پسرانه در تهران است، صفحهای برای طراحی رزومه و انگیزهنامه دارد، اما هیچکس نمیداند او کیست.
این نوع فعالیتها سرعت بالا و ریسک پایینی دارند. اما از طرفی، هیچگونه امنیت شغلی، حمایت قانونی، یا تضمین درآمد ندارند. یک روز ممکن است ده سفارش بیاید، روز بعد هیچ.

تأثیرات روانی: زندگی دوگانه در خوابگاه دانشجویی
داشتن یک شغل مخفی، حتی اگر کوچک باشد، بار روانی خاصی دارد. دانشجو مجبور است دو نقش را همزمان بازی کند: دانشجوی عادی در کلاس و محیط عمومی و کارمند یا فروشنده در فضای خصوصی. این دوگانگی گاهی به احساس انزوا یا فشار منجر میشود، چون فرد نمیتواند تجربهاش را با کسی به اشتراک بگذارد.
از طرفی، این مشاغل حس استقلال مالی و اعتمادبهنفس هم ایجاد میکنند. دانشجویان یاد میگیرند چگونه با منابع محدود، خلاقیت به خرج دهند. آنها تجربه مدیریت زمان، مذاکره، رفتار با مشتری و حتی مواجهه با شکست را به دست میآورند. اینها مهارتهایی هستند که در کلاس درس آموزش داده نمیشوند.
با این حال، فشار ناشی از مخفی نگهداشتن این فعالیتها، گاهی به خستگی مزمن، اضطراب،یا حتی افسردگی منجر میشود. بهویژه زمانی که دانشجو احساس کند نه در دانشگاه موفق است، نه در کار.

جایگاه پانسیونها و اقامتگاهها در این معادله
پانسیونهای خصوصی و اقامتگاههای دانشجویی ، نقش مهمی در این اقتصاد دارند. این فضاها معمولاً قوانین انعطافپذیرتری نسبت به خوابگاههای دولتی دارند و دانشجویان میتوانند راحتتر بستههای پستی دریافت کنند، مهمان بیاورند، یا در ساعات شب کار کنند.
در یک اقامتگاه پسرانه در تهران، ممکن است چند نفر با هم یک پروژه نرمافزاری کوچک را اداره کنند. یا در یک پانسیون دخترانه، گروهی از دختران یک صفحه مشترک برای فروش دستسازهها داشته باشند. این همکاریها گاهی رسمی نیستند، اما به نوعی شبکه حمایتی غیررسمی میسازند.
البته این فضاها چالشهای خودشان را هم دارند. مالکان برخی پانسیونها ممکن است از فعالیتهای تجاری جلوگیری کنند، یا اگر صدا و ترافیک زیاد شود، به ساکنان اخطار دهند. برخی دانشجویان هم ترجیح میدهند بهطور کامل و بیسر و صدا کار کنند تا با همساکنان خود به مشکل برنخورند.

اقتصاد خُرد و شبکههای اعتماد
یکی از ویژگیهای جالب این اقتصاد موازی، اتکا به شبکههای اعتماد شخصی است. بسیاری از معاملات، بدون قرارداد، بدون ضمانت، و فقط براساس شناخت و پیشنهاد دوستانه انجام میشوند. یک دانشجو به دانشجوی دیگر میگوید: «من میتونم این کار رو برات انجام بدم»، و معامله شروع میشود.
این سیستم سرعت بالایی دارد، اما شکننده است. اگر یک طرف به تعهدش عمل نکند، راه چارهای وجود ندارد. همین موضوع باعث شده برخی دانشجویان فقط با افرادی که از طریق دوستان نزدیک معرفی شدهاند، همکاری کنند.
از سوی دیگر، این شبکهها باعث میشوند بسیاری از کارهای کوچک، بدون نیاز به واسطه یا پلتفرم بزرگ، انجام شوند. یک طراح گرافیک دانشجو، بدون نیاز به ثبتنام در سایت فریلنسری، از طریق یک گروه تلگرامی ۵۰ نفره، پروژه پیدا میکند.

چالشهای ساختاری و عدم شناسایی
یکی از بزرگترین مشکلات این اقتصاد، نبود شناسایی رسمی آن است. این دانشجویان نه بیمه دارند، نه سابقه کار، نه امکان دریافت وام یا تسهیلات. درآمدشان در هیچ آماری ثبت نمیشود و اگر مشکلی پیش بیاید، هیچ مرجعی برای پیگیری ندارند.
این وضعیت باعث میشود بسیاری از آنها در بلندمدت، نتوانند از این تجربهها در رزومه یا مصاحبههای شغلی استفاده کنند. کسی که سه سال مدیریت یک صفحه اینستاگرامی با ده هزار فالوور را انجام داده، نمیتواند این را بهعنوان سابقه کاری معتبر ارائه دهد.
از طرف دیگر، عدم نظارت و قانونگذاری مناسب، فضا را برای سوءاستفاده باز میگذارد. برخی کارفرماها از همین فضای خاکستری استفاده میکنند و دانشجویان را با دستمزد بسیار پایین یا حتی بدون پرداخت به کار میگیرند.

نگاهی به آینده: آیا این وضعیت پایدار است؟
این شغلهای موازی، نه یک بحران موقت، بلکه بخشی از ساختار جدید زندگی دانشجویی در کلانشهرهای ایران هستند. با افزایش هزینه زندگی در تهران، کاهش قدرت خرید خانوادهها و گسترش فضای مجازی، این نوع اقتصاد احتمالاً رشد خواهد کرد.
اما پایداری آن بستگی به چند عامل دارد. اول، امکان ایجاد پلتفرمهای معتبرتر برای این نوع کارها؛ پلتفرمهایی که هویت دانشجویان را محافظت کنند، اما در عین حال حقوق آنها را تضمین کنند. دوم، تغییر نگرش خانوادهها و جامعه نسبت به کار دانشجویی. سوم، ایجاد سیاستهای حمایتی که این بخش از اقتصاد را شناسایی و ساماندهی کند، بدون آنکه فضای آن را سرکوب کند.
جمعبندی: زندگی در لایههای پنهان
دانشجویان امروز در تهران، دو زندگی دارند. یکی آشکار: کلاس، کتابخانه، و خوابگاه. دیگری پنهان: کار شبانه، پروژههای آنلاین، و معاملات خرد. این دو زندگی لزوماً در تضاد نیستند، اما بهندرت با هم ترکیب میشوند.
این اقتصاد موازی نه یک انتخاب، بلکه یک راهکار بقا است. دانشجویان برای تأمین هزینه اجاره در یک خوابگاه دانشجویی، هزینه کتاب، اینترنت، و حتی یک فنجان قهوه، مجبورند ساعتهایی از شبانهروز خود را به کارهایی اختصاص دهند که نه دیده میشوند، نه قدردانی میشوند.
شاید وقت آن رسیده که این لایه پنهان، دیده شود. نه برای قضاوت، بلکه برای درک بهتر واقعیتی که در گوشههای خوابگاهها، پانسیونها و اقامتگاههای تهران، هر شب تکرار میشود.